ته دریای قشنگ قصه ی ما یک مروارید درخشان و پرنور بود.
این مروارید همیشه از صدف اش بیرون می آمد و گشت می زد.
مروارید همیشه دلش می خواست به درد همه بخورد ولی چون نورش زیاد بود همه را آزار می داد ...
این مروارید همیشه از صدف اش بیرون می آمد و گشت می زد.
مروارید همیشه دلش می خواست به درد همه بخورد ولی چون نورش زیاد بود همه را آزار می داد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:26
کاربر مهمان