در باغ بزرگی باغبان نهال کوچکی کنار درخت کهنسالی کاشت. نهال از اینکه به باغ بزرگی آمده بود و گل ها و گیاهان زیادی اطرافش بودند بسیار خوشحال بود.
درخت پیر هر روز صبح نهال را بیدار می کردو کلاغ هم که روی شاخه های درخت پیر بود هر روز خبر های جدید و تازه را به انها می رساند. کم کم نهال کوچولو کم حرف و غمگین شد. درخت پیر دلیل ناراحتی او را پرسید و نهال گفت که آرزو دارد زودتر بزرگ شود و و بتواند به خورشید سلام کند و آسمان را از نزدیک ببیند.
این برنامه در انتهای تابستان پخش شده است.
داستان"آرزوی نهال کوچولو" بااجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
درخت پیر هر روز صبح نهال را بیدار می کردو کلاغ هم که روی شاخه های درخت پیر بود هر روز خبر های جدید و تازه را به انها می رساند. کم کم نهال کوچولو کم حرف و غمگین شد. درخت پیر دلیل ناراحتی او را پرسید و نهال گفت که آرزو دارد زودتر بزرگ شود و و بتواند به خورشید سلام کند و آسمان را از نزدیک ببیند.
این برنامه در انتهای تابستان پخش شده است.
داستان"آرزوی نهال کوچولو" بااجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:07
کاربر مهمان
کاربر مهمان