بهار داشت از راه می ...
نزدیك ظهر بود و خرسی ...
مادر كفشدوزك، و بابا ...
آخرهای فصل زمستان بود ...
زیر آب های دریا پر بود ...
توی جنگل غلغله ای برپا ...
عید نزدیك شده بود و ...