یه روز كه با زنعمو ...
دیروز «زن عمو» و «پادشاه» ...
اسم من «دروازهبانه». ...
میخوام داستان روزی ...
همه فكر میكنن من ...
تا حالا از اون نونهای ...
چند روز قبل برای خوردن ...
هفته قبل من و پادشاه ...
تا حالا براتون پیش اومده ...
ساعت سه بعد از ظهر، ...
تا حالا یه اسكناس تقلبی ...
میدونین به چه كسی ...
عموجان پادشاه همیشه ...
یكی از روزها، بابام ...
دیروز ظهر من و «بابونه» ...
مدیر مَدرسمون شش قطعه ...
در یه شب بهاری، آقای ...
یه روز پادشاه بیتربیتها ...
دیروز ظهر جناب سرهنگ ...
یه شب سرد و برفی بود. ...
آقای دكتر به مسافرت ...
ما فقط یه روز وقت داشتیم ...
روزهای تابستون حوصلهی ...
در یك صبح جمعهی زمستانی، ...
شما تا حالا خودتون رو ...
این داستان دربارهی ...
زنعموی چاق و صبور، ...
امروز پنجاهمین سالگرد ...
دیروز زنعموی چاق و ...