صبحانه

  • 1 قطعه
  • 10:40 مدت زمان
  • 75 دریافت شده
سلام سلام بچه‌‌‌ها.
توی این تابستون گرم و پرنشاط اومدیم مدرسه‌ی امید کنار بچه‌ها تا قصه‌های قشنگشون رو بشنویم.
توی مدرسه امید، خانم معلم از بچه‌ها می‌خواد هرکی نقاشیش تموم شده، دفترشو بیاره بده به بهش.
محمدرضا می‌گه: خانم صبر کنید من هنوز تموم نکردم.
خانم معلم می‌گه: باشه عجله نکن. هنوز ده دقیقه دیگه وقت داریم تا آخر کلاس.
که یه‌هو پارسا می‌گه: وای خانم تازه ده دقیقه دیگه مونده! من گشنمه!
خانم معلم تعجب می‌کنه: آخه کلاس اونا یک ساعت بیشتر نیست. مگه توی خونه صبحانه نخورده.
پارسا می‌گه نه خانم. چون من صبحانه دوست ندارم، هیچ‌وقت صبحانه نمی‌خورم. ولی الان‌ها دیگه گشنه‌م می‌شه.
خانم معلم می‌گه: این‌طوری نمی‌شه. خب مغز ما هم برای اینکه بتونه فعالیت کنه و مثلاً یه چیزی یاد بگیره، احتیاج به یه سوخت داره. بدنمون هم برای اینکه سرحال و سلامت باشه، بتونه بازی و ورزش و فعالیت کنه، به سوخت احتیاج داره. حالا سوخت بدن ما چیه؟
بچه‌ها جواب این سؤال چیه؟
بیایین بشنویم جواب بچه‌های کلاس چیه؟
***
برنامه‌ی «ماجراهای مدرسه امید» در شبکه‌ی رادیویی ایرانصدا، به تهیه‌کنندگی آتی جان‌‌افشان تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    باید همیشه صبحانه بخوریم
  • کاربر مهمان
    سلام میشه داستان های جدید بزارید.
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    کمه بیشتر بذارید
دسترسی سریع