ترانه درمورد آدم برفی
همه رفتند و ماندی
میان کوچه تنها
به زیر برف و باران
میان باد و سرما
نخوابیدی تو دیشب
درون بستر من
نکردی دست خود را
به روی شعلهای گرم
چنین ماندم در این برف
بگو کایا بست نیست
مگر در خانهای گرم
کسی دلواپست نیست
نگاهت سرد و سنگین
و مهری بر لبانم
گمانم یخ زده باز
سخنها بر زبانم
همه رفتند و ماندی
میان کوچه تنها
به زیر برف و باران
میان باد و سرما
نخوابیدی تو دیشب
درون بستر من
نکردی دست خود را
به روی شعلهای گرم
چنین ماندم در این برف
بگو کایا بست نیست
مگر در خانهای گرم
کسی دلواپست نیست
نگاهت سرد و سنگین
و مهری بر لبانم
گمانم یخ زده باز
سخنها بر زبانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه