ترانه درمورد مگس
یه مگس از پنجره
اومد امروز خونهمون
مامانم نگاه میکرد
به کارهای زشت اون
بیاجازه مینشست
رو غذا یا میوهها
هرجایی که دلش میخواست
حتی رو صورت ما
مامانم لجش گرفت
گفت کیشش کن تا بره
مگسه فوری خودش
رفت بیرون از پنجره
فکر کنم حرف مامان
دلش رو سوزونده بود
خودش هم خوب میدونست
مهمون ناخونده بود
یه مگس از پنجره
اومد امروز خونهمون
مامانم نگاه میکرد
به کارهای زشت اون
بیاجازه مینشست
رو غذا یا میوهها
هرجایی که دلش میخواست
حتی رو صورت ما
مامانم لجش گرفت
گفت کیشش کن تا بره
مگسه فوری خودش
رفت بیرون از پنجره
فکر کنم حرف مامان
دلش رو سوزونده بود
خودش هم خوب میدونست
مهمون ناخونده بود
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه