ترانه درمورد کتاب
در کنار انباری
یک کتاب غمگین بود
گرد و خاک رویش را
من تمیز کردم زود
بعد توی انباری
در کنار او ماندم
آن کتاب زیبا را
صفحه صفحه میخوندم
آن کتاب ناراحت
شد دوباره خیلی شاد
چون که دست من او را
باز قلقلک میداد
در کنار انباری
یک کتاب غمگین بود
گرد و خاک رویش را
من تمیز کردم زود
بعد توی انباری
در کنار او ماندم
آن کتاب زیبا را
صفحه صفحه میخوندم
آن کتاب ناراحت
شد دوباره خیلی شاد
چون که دست من او را
باز قلقلک میداد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه