او بیدریغ و پاک بر دشت میتابید
ازصبح چون گلها بر باغ میخندید
در چشم او میشد نور خدا را دید
میشد ز دستانش صد باغ گل را چید
او بیدریغ و پاک بر دشت میتابید
ازصبح چون گلها بر باغ میخندید
در چشم او میشد نور خدا را دید
میشد ز دستانش صد باغ گل را چید
می شد کنار او با دردها خندید
می شد همچون ابر یک آسمان بارید
چون رود جاری شد رفت از میان ما
روشن تر از خورشید دریاتر از دریا
ازصبح چون گلها بر باغ میخندید
در چشم او میشد نور خدا را دید
میشد ز دستانش صد باغ گل را چید
او بیدریغ و پاک بر دشت میتابید
ازصبح چون گلها بر باغ میخندید
در چشم او میشد نور خدا را دید
میشد ز دستانش صد باغ گل را چید
می شد کنار او با دردها خندید
می شد همچون ابر یک آسمان بارید
چون رود جاری شد رفت از میان ما
روشن تر از خورشید دریاتر از دریا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه