کفش من بند نداره. میره پیش کرم خاکی و ازش میخواد که بندش بشه، ولی نمیشه. شعرش رو بشنوید.
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
کفشی بود که بند نداشت
بندای بلند نداشت
رفت و رفت به خاک رسید
یه دونه کرم خاکی دید
گفت: تو بند من می شی نازت کنم؟
وقتی که خسته می شی بازت کنم؟
کرمه گفت: نه نمیشم
آخه من تشنه میشم
گشنه می شم
زیر خاک ژینگول و وینگول میخورم
من جایی بند نمیشم
برو بند خودتو پیدا بکن
من برات بند نمیشم
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
کفشی بود که بند نداشت
بندای بلند نداشت
رفت و رفت به خاک رسید
یه دونه کرم خاکی دید
گفت: تو بند من می شی نازت کنم؟
وقتی که خسته می شی بازت کنم؟
کرمه گفت: نه نمیشم
آخه من تشنه میشم
گشنه می شم
زیر خاک ژینگول و وینگول میخورم
من جایی بند نمیشم
برو بند خودتو پیدا بکن
من برات بند نمیشم
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان