منم میخواستم یکی از کبوتران حرم باشم.
دوباره خواهرم کشید
ضریح و گنبد تو را
کبوتران شاد را
کنار گنبد طلا
میان فکر خود شدم
یکی از آن کبوتران
تمام روز پر زدم
کنار پای زائران
به بچهها میان صحن
کنار حوض سر زدم
غروب شاد و پرزنان
به سمت خانه آمدم
دلم که تنگ میشود
برای گنبد و حرم
دوباره در خیال خود
کبوترانه میپرم
دوباره خواهرم کشید
ضریح و گنبد تو را
کبوتران شاد را
کنار گنبد طلا
میان فکر خود شدم
یکی از آن کبوتران
تمام روز پر زدم
کنار پای زائران
به بچهها میان صحن
کنار حوض سر زدم
غروب شاد و پرزنان
به سمت خانه آمدم
دلم که تنگ میشود
برای گنبد و حرم
دوباره در خیال خود
کبوترانه میپرم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه