وقت نماز صبحه و مامان من رو از خواب بیدار میکنه. یک شعر از آسیه حیدری شاهی سرایی دربارهی نماز صبح بشنویم.
مامان میگه علی جون
پاشو وقت نمازه
دارن میگن اذانو
رو طاقچه جانمازه
منم اذانو میگم
خدا خیلی بزرگه
صدای قرآن میآد
انگار پدربزرگه
پدربزرگ نشسته
رو سجادهی آبی
یه تسبیح تو دستاشه
عجب صدای نابی!
میرم وضو میگیرم
پرندهها میخونن
وقت اذان صبحه
اونام اینو میدونن
مامان میگه علی جون
پاشو وقت نمازه
دارن میگن اذانو
رو طاقچه جانمازه
منم اذانو میگم
خدا خیلی بزرگه
صدای قرآن میآد
انگار پدربزرگه
پدربزرگ نشسته
رو سجادهی آبی
یه تسبیح تو دستاشه
عجب صدای نابی!
میرم وضو میگیرم
پرندهها میخونن
وقت اذان صبحه
اونام اینو میدونن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه