آی قصه قصه قصه! یه قصهی منظوم و بامزه!
علی کوچولو تو کوچه
داشت چی میخورد؟
-کلوچه
هوای کوچه سرد بود
برگ درختا زرد بود
علی کوچولو پای درخت
نشست و خورد سرمای سخت
حالش خراب شد افتاد
دستهگلی به آب داد
چی شد، چی شد؟ کلوچه
قِل زد و رفت تو کوچه
یه گربه دید و بردش
یه گوشه رفت و خوردش
علی کوچولو یه گوشه
دید از درخت آویخته
انگور خوشه خوشه
اونجا که انگور بود،
لونهی زنبور بود
علی کوچولو خورد از اون
انگور دونه دونه
زنبورای وزوزی
یهو شدند دیوونه
به سر و کولش پریدند
نیشش زدند، گزیدند
علی کوچولو کلک خورد
کلک نخورد، کتک خورد!
پا شد و زود فرار کرد
تا میتونست هوار کرد
وقتی که داشت فرار میکرد، لیز خورد
سرش به یک درخت نوک تیز خورد
خسته و سرشکسته،
با سر و دست بسته
از اینور و از اونور،
رفت به سراغ مادر
علی کوچولو تو کوچه
داشت چی میخورد؟
-کلوچه
هوای کوچه سرد بود
برگ درختا زرد بود
علی کوچولو پای درخت
نشست و خورد سرمای سخت
حالش خراب شد افتاد
دستهگلی به آب داد
چی شد، چی شد؟ کلوچه
قِل زد و رفت تو کوچه
یه گربه دید و بردش
یه گوشه رفت و خوردش
علی کوچولو یه گوشه
دید از درخت آویخته
انگور خوشه خوشه
اونجا که انگور بود،
لونهی زنبور بود
علی کوچولو خورد از اون
انگور دونه دونه
زنبورای وزوزی
یهو شدند دیوونه
به سر و کولش پریدند
نیشش زدند، گزیدند
علی کوچولو کلک خورد
کلک نخورد، کتک خورد!
پا شد و زود فرار کرد
تا میتونست هوار کرد
وقتی که داشت فرار میکرد، لیز خورد
سرش به یک درخت نوک تیز خورد
خسته و سرشکسته،
با سر و دست بسته
از اینور و از اونور،
رفت به سراغ مادر
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

