شعری برای روز مبعث پیامبر مهر، حضرت محمد (ص).
از کتاب هدیههای آسمانی، پایهی چهارم دبستان.
شب بود و چهرهی شب تاریک بود و خاموش
خورشید گشته کم کم از یادها فراموش
ناگاه مردی از نور در قلب شب صدا کرد
با دست مهربانش خورشید را رها کرد
آن وقتها که رویِش معنا نداشت در خاک
او با نگاه سبزش صد دانه کاشت در خاک
آن شب محمد آمد شور و سرور آورد
در باغ زندگانی گلهای نور آورد
از کتاب هدیههای آسمانی، پایهی چهارم دبستان.
شب بود و چهرهی شب تاریک بود و خاموش
خورشید گشته کم کم از یادها فراموش
ناگاه مردی از نور در قلب شب صدا کرد
با دست مهربانش خورشید را رها کرد
آن وقتها که رویِش معنا نداشت در خاک
او با نگاه سبزش صد دانه کاشت در خاک
آن شب محمد آمد شور و سرور آورد
در باغ زندگانی گلهای نور آورد
کاربر مهمان