سیمرغ و دستان

سیمرغ و دستان

  • 4 قطعه
  • 32:56 مدت زمان
  • 1865 دریافت شده
کارگردان:
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کودک
سام هیچ فرزندی نداشت و از این بابت غمگین بود.


همسر زال باردار بود. پس از گذشت نُه ماه پسری زیباروی چون خورشید گیتی‌فروز به دنیا آمد، اما تمام موهایش سپید بود. وقتی این پسر به دنیا آمد، کسی جرئت نکرد این خبر را به سام بدهد.
سرانجام یکی از دایه‌هایش که از بقیه شجاع‌تر بود، نزد سام رفت و خبر به دنیا آمدن فرزندش را به او داد و گفت: کودکی زیبارو و سیمین‌تن به دنیا آمد و تنها عیبش سپید بودن مویش است؛ پس ناراحت مشو و ناسپاسی مکن.
سام رفت و فرزندش را دید. کودکی سپیدمو با صورتی سرخ. پس ناامید شد و از ترس سرزنشِ مردم، فرزندش را به کوه البرز که سیمرغ در آن لانه داشت، برد و رها کرد... .
***
کنون پر شگفتى یکى داستان
بپیوندم از گفته باستان‏

نگه کن که مر سام را روزگار
چه بازى نمود اى پسر گوش دار

نبود ایچ فرزند مر سام را
دلش بود جوینده کام را

نگارى بد اندر شبستان اوى
ز گلبرگ رخ داشت و ز مشک موى‏

از آن ماهش امّید فرزند بود
که خورشید چهر و برومند بود

ز سام نریمان همو بار داشت
ز بار گران تنش آزار داشت

ز مادر جدا شد بر ان چند روز
نگارى چو خورشید گیتى فروز

از ایرانصدا بشنوید

داستان زال زر را بشنوید.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    قشنگترین از قصه های شاهنامه
  • کاربر مهمان
    عالی😘😘😘
  • کاربر مهمان
    ندیدم ولی دوسش دارم
  • کاربر مهمان
    عالی بود ♥

تصاویر

دسترسی سریع