بود بازرگان و او را طوطیی
در قفس محبوس زیبا طوطیی
چونک بازرگان سفر را ساز کرد
سوی هندوستان شدن آغاز کرد
بازرگانی بود که طوطی شیرین سخنی داشت. او قصد کرد تا برای تجارت، به هندوستان سفر کند.
کنار طوطی اش رفت و به او گفت: ای طوطی شیرین سخن من! دوست داری چه هدیه ای برایت از هندوستان بیاورم.
طوطی از او خواست تا پیغامی به دوستان و اقوامش در هندوستان برساند.
مرد بازرگان رفت و رفت. از کوه و دشت گذشت تا به هندوستان رسید.
هر چه داشت به قیمت خوبی فروخت و هر چه لازم داشت را خرید.
بعد، یاد خواهش طوطی اش افتاد ...
در قفس محبوس زیبا طوطیی
چونک بازرگان سفر را ساز کرد
سوی هندوستان شدن آغاز کرد
بازرگانی بود که طوطی شیرین سخنی داشت. او قصد کرد تا برای تجارت، به هندوستان سفر کند.
کنار طوطی اش رفت و به او گفت: ای طوطی شیرین سخن من! دوست داری چه هدیه ای برایت از هندوستان بیاورم.
طوطی از او خواست تا پیغامی به دوستان و اقوامش در هندوستان برساند.
مرد بازرگان رفت و رفت. از کوه و دشت گذشت تا به هندوستان رسید.
هر چه داشت به قیمت خوبی فروخت و هر چه لازم داشت را خرید.
بعد، یاد خواهش طوطی اش افتاد ...
از ایرانصدا بشنوید
هر موجودی دلش می خواهد به اصل خود بازگردد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان