جشن تولد جناب مارماهی بود. مارماهی داشت شمع های ۱۲۰ سالگی اش را فوت می کرد که صدای عرعر خری را در عمق دریا شنید.
هشت پا ترسید و کلی مرکب سیاه در دریا پخش کرد و همه جا تیره و تار شد.
همه با هم جشن تولد را ترک کردند و رفتند تا ببینند صدای عرعر از کجاست.
آنها یک ماهی دیدند که سرش، سر یک خر بود ...
هشت پا ترسید و کلی مرکب سیاه در دریا پخش کرد و همه جا تیره و تار شد.
همه با هم جشن تولد را ترک کردند و رفتند تا ببینند صدای عرعر از کجاست.
آنها یک ماهی دیدند که سرش، سر یک خر بود ...
از ایرانصدا بشنوید
یه ماهی با سری شبیه سر یک خر، در عمق دریا پیدایش می شود. این ماهی عرعر هم می کند ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان