در زمان حضرت سلیمان، مرد راستگویی بود که در کنارش خدمت می کرد. حضرت سلیمان به او گفت برای تمام این سالها خدمت از من چیزی بخواه.
مرد از حضرت سلیمان خواست تا زبان حیوانات را یاد بگیرد.
او در مزرعه ی خود می نشست و به حیوانات نگاه می کرد و صحبت های آنها را می شنید.
روزی صحبت های خر و گاو را شنید.
اما این کار یاعث دردسر مرد شد. روزی مرد که داشت صدای حیوانات را می شنید خنده اش گرفت.
زن فکر کرد که شوهرش دارد به او می خندد. ناراحت شد و گفت که باید بگویی چرا می خندی. اما با گفتن حقیقت جان مرد به خطر می افتاد. بنا بر این از زنش سه روز مهلت خواست ...
مرد از حضرت سلیمان خواست تا زبان حیوانات را یاد بگیرد.
او در مزرعه ی خود می نشست و به حیوانات نگاه می کرد و صحبت های آنها را می شنید.
روزی صحبت های خر و گاو را شنید.
اما این کار یاعث دردسر مرد شد. روزی مرد که داشت صدای حیوانات را می شنید خنده اش گرفت.
زن فکر کرد که شوهرش دارد به او می خندد. ناراحت شد و گفت که باید بگویی چرا می خندی. اما با گفتن حقیقت جان مرد به خطر می افتاد. بنا بر این از زنش سه روز مهلت خواست ...
از ایرانصدا بشنوید
داستانهای کهن همواره مملو از آموزه های اخلاقی است داستان زبان حیوانات نیز داستانی کهن است که مجموعه ای از آموزه های اخلاقی را به زبان ساده بیان می کند
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان