سوار و پیاده

سوار و پیاده

  • 2 قطعه
  • 12:26 مدت زمان
  • 783 دریافت شده
راوی:
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
دوره گردی پیر بود که کارش فروختن پارچه بود و بین شهر و روستاها پارچه ها را برای فروش می برد و می آورد، و چون وضع مالی خوبی نداشت، نمی توانست خر یا اسبی برای مسافت طولانی بین شهر و روستا بخرد.

یک روز که مرد پارچه فروش از سنگینی بار خسته شده بود و مسیر طولانی ایی را آمده بود، اسب سواری را دید، و به اسب سوار گفت: اگر ممکنه تا آبادی بعدی این بار سنگین رو با خودت بیار، چون مسیر ما یکی است. اما اسب سوار به بهانه اینکه اسب خسته است و دیشب خوب علوفه نخورده به پیرمرد پارچه فروش کمکی نکرد، و در همین حال خرگوشی از بین بوته ها بیرون پرید و اسب سوار برای شکار خرگوش به تاخت رفت. پیرمرد که رفتن اسب را دید با خودش فکر کرد چه خوب که پارچه ها را با خودش نبرد و اسب سوار هم با خودش گفت کاش پارچه ها را می گرفتم چون پیرمرد که به من نمی رسید. برای همین برای گرفتن پارچه ها به سراغ پیرمرد برگشت.

نمایش"سواره و پیاده" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

از ایرانصدا بشنوید

داستانی زیبا و آموزنده با اجرای مادربزرگ مهربان استاد شمسی فضل اللهی

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی بود ممنون ❤
  • کاربر مهمان
    داستان بیخودی بود
  • کاربر مهمان
    عالی بود ♥♥♥
  • کاربر مهمان
    رونیکا و محمد مهدی. عالی بود خیلی خوب بود 💙💖💝🌹🌈🌈💖🦄🦄🌹💐💐🐰⁦🏵️⁩🌻💟🌼💌💖🌷🌺💮🌸💐💖💖💖💖💖💟💟⁦❣️⁩

تصاویر

دسترسی سریع