- 5989
- 1000
- 1000
- 1000
مرغ آتشخوار
پادشاه دانشمندی به نام رای، بر شهری در هند فرمانروایی می کرد. او ندیمی زیرک داشت و میشه از او کمک می گرفت.
روزی ندیم رای از سفر برگشت و همه ی و بزرگان به دیدار آن مرد رفتند.
مید گفت در هر سفر آدم با چیزهای عجیب و غریبی روبرو می شود. مثلا مرغی است که آتش می خورد و دهانش نمی سوزد. مهمانان باور نکردند اما مرد اصرار کرد که وجود دارد.
هر قدر ندیم دلیل آورد حاضران باور نکردند و دلش را شکستند. با خود فکر کرد باید حرف خود را ثابت کنم پس راهی سفر شد تا مرغ اتش خوار را بشناسد ...
روزی ندیم رای از سفر برگشت و همه ی و بزرگان به دیدار آن مرد رفتند.
مید گفت در هر سفر آدم با چیزهای عجیب و غریبی روبرو می شود. مثلا مرغی است که آتش می خورد و دهانش نمی سوزد. مهمانان باور نکردند اما مرد اصرار کرد که وجود دارد.
هر قدر ندیم دلیل آورد حاضران باور نکردند و دلش را شکستند. با خود فکر کرد باید حرف خود را ثابت کنم پس راهی سفر شد تا مرغ اتش خوار را بشناسد ...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان با روایت شیرین مریم نشیبا برای کودکان سالهای پایانی دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان