دوبچه کبوتر بودند که با هم دوست بودند. آنها زندگی خوشی داشتند. نام آنها بازنده و نوازنده بود.
یک روز بازنده به نوازنده گفت بیا برویم بالای آن کوه بلند ببینیم آنجا چه خبر است؟
نوازنده گفت: نه برادر ممکن است آنجا برای ما خطری داشته باشد. تازه همه جا آسمان همین رنگ است. ما اینجا آزادی و امنیت داریم. چرا به محل غریب برویم و در غربت غم و ناراحتی را تحمل کنیم؟
اما بازنده رویای سفر در سر داشت و می خواست دنیا را ببیند ...
یک روز بازنده به نوازنده گفت بیا برویم بالای آن کوه بلند ببینیم آنجا چه خبر است؟
نوازنده گفت: نه برادر ممکن است آنجا برای ما خطری داشته باشد. تازه همه جا آسمان همین رنگ است. ما اینجا آزادی و امنیت داریم. چرا به محل غریب برویم و در غربت غم و ناراحتی را تحمل کنیم؟
اما بازنده رویای سفر در سر داشت و می خواست دنیا را ببیند ...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان آموزنده از کلیله و دمنه توسط مهدی آذر یزدی ساده نویسی شده و برای کودکان سال آخر دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان