خنده و شادی حق همهی بچههاست. این قصهی خاله نوشی دربارهی دخترکوچولوییه که نمیخنده. اما چرا!؟
شاداب کوچولو، یه دختر مهربون و آروم بود که به همه کمک میکرد، ولی عادت داشت اخم کنه. اون اصلاً نمیخندید؛ تا اینکه یه روز که داشت به جوجههای توی حیاط دونه میداد یهدفعه... .
شاداب کوچولو، یه دختر مهربون و آروم بود که به همه کمک میکرد، ولی عادت داشت اخم کنه. اون اصلاً نمیخندید؛ تا اینکه یه روز که داشت به جوجههای توی حیاط دونه میداد یهدفعه... .
صداها
-
عنوانزمان
-
14:49
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان