آجُرگُلی

  • 1 قطعه
  • 12:50 مدت زمان
  • 223 دریافت شده
کنار یه باغ بزرگ یه دیوار کهنه و قدیمی بود. توی این دیوار یه آجر کوچولو و قرمزرنگ بود به نام «آجرگلی». آجرگلی از اینکه توی یه دیوار بشینه و بی‌کار این طرف و اون طرف رو نگاه کنه، خیلی خسته شده بود... .
کودکان با شنیدن این داستان می‌‌آموزن که هر چیزی حتی اگه به نظر بی‌فایده می‌رسه، می‌تونه یک روز فایده‌های زیادی داشته باشه. هم‌چنین این داستان مفاهیم «مهربانی کردن» و «یاری رساندن» رو هم به کودکان یاد می‌ده.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    عالی ولی اینو دوست نداشتم😭👎🤬🤬😡
  • کاربر مهمان
    سلام خانم نشیبا قصه های شما همه قشنگن هر کی می گه زشته الکی می گه
دسترسی سریع