توی یکی از خونههای شهرمون «حمید کوچولو» همراه پدر و مادرش زندگی میکرد. پدر و مادر حمید کوچولو سر کار میرفتن؛ به همین دلیل اونا باید حمید کوچولو رو میبردن مهدکودک. حمید کوچولو مدام بهونه میگرفت و دلش نمیخواست که به مهدکودک بره... .
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که رفتن به یه محیط جدید مثل «مهدکودک» و ارتباط برقرار کردن با اون، کمی سخته؛ ولی باید کمی به خودشون فرصت بِدن تا به اون محیط و شرایط عادت کنن.
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که رفتن به یه محیط جدید مثل «مهدکودک» و ارتباط برقرار کردن با اون، کمی سخته؛ ولی باید کمی به خودشون فرصت بِدن تا به اون محیط و شرایط عادت کنن.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:00
کاربر مهمان