display result search
شب رویایی 449
شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
**********
⭕ انتخاب مسیر زندگی
عزیز جون و هدی مشغول صحبت کردن با هم هستن. اونا دارن درباره مراسم پخت آش نذری مامان بزرگ هدی حرف می زنن. هدی همیشه دوست داشت که این آش نذری رو توی ظرف قدیمی مامان بزرگش بخوره؛ اما تا خواست اون ظرف رو به عزیز جون نشون بده، از دستش افتاد و...
⭕ عید قربان چه روزیه؟
پدر و مادر ریحانه کوچولو به سفر حج رفته بودند.
ریحانه کوچولو خانه ی مادربزرگش بود.
هر شب یک نفر برای او قصه می گفت. یک شب، مادربزرگ. یک شب، پدربزرگ. یک شب هم عمه جان.
شب عید قربان شده بود ...
⭕️ نمیخواهیم مادر فقط از ما نگهداری کند
توی داستان ما کوچولوی شیطونی هست، که خیلی دلش برای مادرش تنگ شده بود. این کوچولو یه پرنده داشت که هر روز با خودش مدسه میبردش. یک روز به پرنده اش گفت برو به مادرم بگو که خیلی دلم براش تنگ شده و برای بردن من به مدرسه بیاد. بقیه بچه ها هم همین درخواست رو از پرنده کردند و پرنده پیام همه اون ها رو برای مادرها برد. اما می دونید چه اتفاقی افتاد...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
**********
⭕ انتخاب مسیر زندگی
عزیز جون و هدی مشغول صحبت کردن با هم هستن. اونا دارن درباره مراسم پخت آش نذری مامان بزرگ هدی حرف می زنن. هدی همیشه دوست داشت که این آش نذری رو توی ظرف قدیمی مامان بزرگش بخوره؛ اما تا خواست اون ظرف رو به عزیز جون نشون بده، از دستش افتاد و...
⭕ عید قربان چه روزیه؟
پدر و مادر ریحانه کوچولو به سفر حج رفته بودند.
ریحانه کوچولو خانه ی مادربزرگش بود.
هر شب یک نفر برای او قصه می گفت. یک شب، مادربزرگ. یک شب، پدربزرگ. یک شب هم عمه جان.
شب عید قربان شده بود ...
⭕️ نمیخواهیم مادر فقط از ما نگهداری کند
توی داستان ما کوچولوی شیطونی هست، که خیلی دلش برای مادرش تنگ شده بود. این کوچولو یه پرنده داشت که هر روز با خودش مدسه میبردش. یک روز به پرنده اش گفت برو به مادرم بگو که خیلی دلم براش تنگ شده و برای بردن من به مدرسه بیاد. بقیه بچه ها هم همین درخواست رو از پرنده کردند و پرنده پیام همه اون ها رو برای مادرها برد. اما می دونید چه اتفاقی افتاد...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
40:17
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
