تکه نان خوشحال

  • 1 قطعه
  • 12:50 مدت زمان
  • 250 دریافت شده
یک روز بابابزرگ مهربان از نانوایی نان خرید اما دستش لرزید و نان به زمین افتاد.
کلاغه نان را دید و کمی از آن را برای بچه هایش برد.
تکه نان خیلی خوشحال شد که به بچه های کلاغ رسیده است.
خانم گربه هم از راه رسید و کمی از تکه نان را برای بچه هایش برد ..

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع