سینا با پدر و مادرش در یک شهر زیبای بزرگ زندگی می کرد.
سینا کوچولو خیلی سر به هوا بود.
یک روز که سینا با مادرش به بازار رفته بود مادرش را گم کرد. او مادرش را صدا کرد و رفت و رفت تا به آقا موشه رسید به آقا موشه گفت: من مامانم را گم کرده ام. تو مامان منو ندیدی؟ ...
سینا کوچولو خیلی سر به هوا بود.
یک روز که سینا با مادرش به بازار رفته بود مادرش را گم کرد. او مادرش را صدا کرد و رفت و رفت تا به آقا موشه رسید به آقا موشه گفت: من مامانم را گم کرده ام. تو مامان منو ندیدی؟ ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:06
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه