یک روز پدر و مادر کیانا و آدرینا تصمیم گرفتند به طبیعت بروند.
آنها در طبیعت تفریح و گردش کردند. کباب درست کردند و استراحت کردند.
اما وقتی داشتند می رفتند ناگهان صدایی شنیدند. صدای کوهستان بود. کوهستان غمگین ...
آنها در طبیعت تفریح و گردش کردند. کباب درست کردند و استراحت کردند.
اما وقتی داشتند می رفتند ناگهان صدایی شنیدند. صدای کوهستان بود. کوهستان غمگین ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:40
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه