همه ی حیوانات باغچه آخر زمستان لانه های شان را تمیز کرده بودند.
بهار داشت از راه می رسید اما خاله کارتونک هر روز کارش را به فردا می انداخت. هر روز دارز می کشید و استراحت می کرد. یک روز مورچه کوچولویی پیش کاتونک آمد و گفت: سلام من دلم می خواهد کنار تو لانه درست کنم.
کارتونک هم اجازه داد و گفت: تو خیلی هوش شانسی که همسایه ی مهربانی مثل من داری ...
بهار داشت از راه می رسید اما خاله کارتونک هر روز کارش را به فردا می انداخت. هر روز دارز می کشید و استراحت می کرد. یک روز مورچه کوچولویی پیش کاتونک آمد و گفت: سلام من دلم می خواهد کنار تو لانه درست کنم.
کارتونک هم اجازه داد و گفت: تو خیلی هوش شانسی که همسایه ی مهربانی مثل من داری ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:48
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه