در یک باغ بزرگ، نهال کوچولو هم زندگی می کرد.
نهال هر روز صبح به درختان سلام می کرد.
کم کم هوا سرد شد. نهال کوچولو دید که درختان صبح ها از خواب بیدار نمی شوند. او نمی دانست که در پاییز درختان به خواب می روند ...
نهال هر روز صبح به درختان سلام می کرد.
کم کم هوا سرد شد. نهال کوچولو دید که درختان صبح ها از خواب بیدار نمی شوند. او نمی دانست که در پاییز درختان به خواب می روند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:08
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه