در یک مزرعه ی کوچک، دهقان با زن و دختر کوچولویش زندگی می کرد.
اسم دخترشان گلدانه بود. گلدانه هر چیز را که می دید، می خواست.
او ابر، باد، درخت، کفش دختر همسایه و هر چه را که می دید، می خواست.
دهقان تصمیمی گرفت ...
اسم دخترشان گلدانه بود. گلدانه هر چیز را که می دید، می خواست.
او ابر، باد، درخت، کفش دختر همسایه و هر چه را که می دید، می خواست.
دهقان تصمیمی گرفت ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:56
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه