چتری بود که باز نمی شد و همیشه بسته بود.
یک روز پاییزی چتر تصمیم گرفت به گردش برود تا شاید یادش بیاید چطور باید باز شود.
رفت و رفت تا به گل ها رسید. چتر از گل ها پرسید: غنچه های شما چطور باز می شوند؟ ...
یک روز پاییزی چتر تصمیم گرفت به گردش برود تا شاید یادش بیاید چطور باید باز شود.
رفت و رفت تا به گل ها رسید. چتر از گل ها پرسید: غنچه های شما چطور باز می شوند؟ ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:05
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه