کارگران داشتند اسباب و اثاثیه را به خانه ی بزرگی می بردند.
امیرحسین از پنجره داشت نگاه می کرد.
یک نفر یک صندلی چرخدار از یک ماشین دیگر پایین آورد و پسربچه ای هم روی آن نشست.
امیرحسین دلش می خواست برود و با پسرک بازی کند ...
امیرحسین از پنجره داشت نگاه می کرد.
یک نفر یک صندلی چرخدار از یک ماشین دیگر پایین آورد و پسربچه ای هم روی آن نشست.
امیرحسین دلش می خواست برود و با پسرک بازی کند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:10
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه