جوجه ی نوک طلا با موش خرما دوست بودند و بازی می کردند.
آنها با هم مهربان بودند و به هم احترام می گذاشتند. یک روز موش خرما مسواک نزده بود و دهانش بوی خیلی بدی می داد.
جوجه به او گفت که باید بروی و زود مسواک بزنی اما موش خرما گوش نمی کرد ...
آنها با هم مهربان بودند و به هم احترام می گذاشتند. یک روز موش خرما مسواک نزده بود و دهانش بوی خیلی بدی می داد.
جوجه به او گفت که باید بروی و زود مسواک بزنی اما موش خرما گوش نمی کرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
۱۲:۳۸
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه