بچه اژدها هر بار که دهانش را باز می کرد و فوت می کرد، آتش کمی از دهانش بیرون می آمد.
بچه اژدها خیلی مهربان بود. او هر روز آتش تنور نانوا را روشن می کرد.
یک روز باران تندی می بارید. بچه اژدها زیر باران حسابی خیس شده بود ...
بچه اژدها خیلی مهربان بود. او هر روز آتش تنور نانوا را روشن می کرد.
یک روز باران تندی می بارید. بچه اژدها زیر باران حسابی خیس شده بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:26
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه