پارسا کوچولو با پدر و مادرش به پارک می رفتند. پاییز از راه رسیده بود و سرد شده بود.
پارسا کوچولو با پدر و مادرش به پارک می رفتند. پاییز از راه رسیده بود و سرد شده بود. زمستان که شد پارسا از پشت پنجره به پارک نگاه می کرد. چند پرنده دید. او فکر کرد تا برای پرنده ها دانه ببرد ...
پارسا کوچولو با پدر و مادرش به پارک می رفتند. پاییز از راه رسیده بود و سرد شده بود. زمستان که شد پارسا از پشت پنجره به پارک نگاه می کرد. چند پرنده دید. او فکر کرد تا برای پرنده ها دانه ببرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:33
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه