غریبه ها

  • 1 قطعه
  • 12:29 مدت زمان
  • 213 دریافت شده
زن غریبه ای در پارک منتظر بچه ها بود.
پاییز بود. آفتاب داشت می تابید اما ریحانه هنوز خوابیده بود.
او یک ساعت وقت داشت تا به پارک برود و با مریم بازی کند. اما یک زن غریبه از راه رسید و می خواست با آنها دوست شود ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    این قصه غریبه ها عالی بود من خیلی خیلی کیف کردم 😘
  • کاربر مهمان
    بد بود
  • کاربر مهمان
    این قصه غریبه ها عااااااااااااااااااااالی بود 🌹
  • کاربر مهمان
    به به
  • کاربر مهمان
    خیلی عالی و همینطور آموزنده
  • کاربر مهمان
    خیلی مسخره و نا آموزنده
دسترسی سریع