ابوریحان بیرونی در دوران خردسالی علاقه ی زیادی به کسب دانش نشان می داد و از همان زمان شروع به یاد گیری علوم مختلف کرد.
ابوریحان تا 25 سالگی در زادگاه خود زندگی می کرد. پس از سقوط دستگاه آل عراق در خوارزم، ابوریحان نیز مدتی پنهان شد و به جاهای دیگر نقل مکان کرد. پس از شروع دوران فرمانروایی پسر مأمون بن محمد علی بن مأمون، به شهر کاث بازگشت. او موفق شد در هفتم خرداد ماه سال 387 قمری، خورشید گرفتگی را رصد کند.
ابوریحان بیرونی در آن سال ها به جایگاهی رسیده بود که بزرگترین دانشمندان زمان، علاقه داشتند با وی همکاری داشته باشند. برای مثال در همان خورشیدگرفتگی، ابوالوفای بوزَجانی به صورت همزمان این پدیده را از شهر بغداد رصد کرد که ابوریحان از روی اختلاف زمانی که از این راه مشاهده کرده بود، توانست اختلاف جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد.
خوشبختانه، از نوشتهها و کتابهای ابوریحان بیرونی، اطلاعات بسیاری به دست آمده است. با وجود این که بیشتر آثار او از بین رفته و تنها کمتر از یک پنجمِ آنها باقی مانده است، میتوانیم به تصویر روشنی از این دانشمند بزرگ دست پیدا کنیم. او فقط آفرینشگر تئوریهای تازه و یا ریاضیات و علوم دیگر نبود؛ بلکه نظارهگر دقیقی بود که پیشروِ روش تجربی به شمار می آمد.
بیرونی زبان شناس بزرگی نیز بود. وی کتاب ها و رساله ها را میخواند و شاهد رشد و پیشرفت علوم دوره خود بود. او همواره مراقب بود این اتفاقها را در جای مناسب خود قرار دهد.
جالب است بدانید ابوریحان دربرابر فرقههای مذهبی مختلف یا نژادهای متفاوت مهربان بود و با آنان مدارا می کرد. در این باره میتوان به از بین بردن کتاب هایش به وسیله عرب ها اشاره کرد. عربهایی که خوارزم را فتح کرده بودند، همهی کتاب ها و متون قدیمی را از بین بردند؛ با وجود این، او که همهی عمرش را صرف تولید علم و تحقیق کرده بود، با قوم عرب دشمنی نکرد.
زندگی ابوریحان بیرونی همزمان با حکومت سامانیان، غزنویان و صفاریان بود. خوشبختانه، همهی این حکومتها با دانشمندان رابطه ی خوبی داشتند و از آنان حمایت می کردند.
او هفت سال، در سِمت رایزن و ستارهشناس در خدمت خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون بود. در این زمان، سلطان محمود غزنوی، دربار مأمون را تحت فشار قرار داد تا دانشمندان گردآمده در آن دربار را، به غزنه بفرستد؛ با این هدف که دربارش را جایگاه آن دانشمندان کند و به آنان افتخار کند. از دانشمندان دربار مأمون، ابنسینا و ابوسهل عیسی، شبانه به اصفهان فرار کردند، ولی بیرونی و ابوالخیر خمّار را دستگیر کردند و به اجبار به غزنه فرستادند. بیرونی، سی سالِ باقی مانده عمر خود را، در دربار پادشاهان غزنوی گذرانید.
ابوریحان تا 25 سالگی در زادگاه خود زندگی می کرد. پس از سقوط دستگاه آل عراق در خوارزم، ابوریحان نیز مدتی پنهان شد و به جاهای دیگر نقل مکان کرد. پس از شروع دوران فرمانروایی پسر مأمون بن محمد علی بن مأمون، به شهر کاث بازگشت. او موفق شد در هفتم خرداد ماه سال 387 قمری، خورشید گرفتگی را رصد کند.
ابوریحان بیرونی در آن سال ها به جایگاهی رسیده بود که بزرگترین دانشمندان زمان، علاقه داشتند با وی همکاری داشته باشند. برای مثال در همان خورشیدگرفتگی، ابوالوفای بوزَجانی به صورت همزمان این پدیده را از شهر بغداد رصد کرد که ابوریحان از روی اختلاف زمانی که از این راه مشاهده کرده بود، توانست اختلاف جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد.
خوشبختانه، از نوشتهها و کتابهای ابوریحان بیرونی، اطلاعات بسیاری به دست آمده است. با وجود این که بیشتر آثار او از بین رفته و تنها کمتر از یک پنجمِ آنها باقی مانده است، میتوانیم به تصویر روشنی از این دانشمند بزرگ دست پیدا کنیم. او فقط آفرینشگر تئوریهای تازه و یا ریاضیات و علوم دیگر نبود؛ بلکه نظارهگر دقیقی بود که پیشروِ روش تجربی به شمار می آمد.
بیرونی زبان شناس بزرگی نیز بود. وی کتاب ها و رساله ها را میخواند و شاهد رشد و پیشرفت علوم دوره خود بود. او همواره مراقب بود این اتفاقها را در جای مناسب خود قرار دهد.
جالب است بدانید ابوریحان دربرابر فرقههای مذهبی مختلف یا نژادهای متفاوت مهربان بود و با آنان مدارا می کرد. در این باره میتوان به از بین بردن کتاب هایش به وسیله عرب ها اشاره کرد. عربهایی که خوارزم را فتح کرده بودند، همهی کتاب ها و متون قدیمی را از بین بردند؛ با وجود این، او که همهی عمرش را صرف تولید علم و تحقیق کرده بود، با قوم عرب دشمنی نکرد.
زندگی ابوریحان بیرونی همزمان با حکومت سامانیان، غزنویان و صفاریان بود. خوشبختانه، همهی این حکومتها با دانشمندان رابطه ی خوبی داشتند و از آنان حمایت می کردند.
او هفت سال، در سِمت رایزن و ستارهشناس در خدمت خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون بود. در این زمان، سلطان محمود غزنوی، دربار مأمون را تحت فشار قرار داد تا دانشمندان گردآمده در آن دربار را، به غزنه بفرستد؛ با این هدف که دربارش را جایگاه آن دانشمندان کند و به آنان افتخار کند. از دانشمندان دربار مأمون، ابنسینا و ابوسهل عیسی، شبانه به اصفهان فرار کردند، ولی بیرونی و ابوالخیر خمّار را دستگیر کردند و به اجبار به غزنه فرستادند. بیرونی، سی سالِ باقی مانده عمر خود را، در دربار پادشاهان غزنوی گذرانید.
از ایرانصدا بشنوید
با زندگی یکی از بزرگترین دانشمندان ایران و جهان آشنا شوید و به ایرانی بودن خودتان ببالید
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان