در یک خانه قدیمی باغچه سرسبزی بود. کِرم خاکی کوچکی همراه با پدر و مادر و یازده خواهر و برادرش زندگی می کرد. مادر همیشه به آن ها می گفت که از باغچه بیرون نروند. صبح یک روز بارانی، کرم خاکی کوچک سرش را از خاک بیرون آورد و به آسمان نگاه کرد...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که در زندگی به حرف و نصیحت های خوب و مفید افرادی چون: والدین و معلمانشان گوش کنند، تا دچار مشکل و دردسر نشوند.
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که در زندگی به حرف و نصیحت های خوب و مفید افرادی چون: والدین و معلمانشان گوش کنند، تا دچار مشکل و دردسر نشوند.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:50
کاربر مهمان