کِرم کوچولو

  • 1 قطعه
  • 14:50 مدت زمان
  • 335 دریافت شده
در یک خانه قدیمی باغچه سرسبزی بود. کِرم خاکی کوچکی همراه با پدر و مادر و یازده خواهر و برادرش زندگی می کرد. مادر همیشه به آن ها می گفت که از باغچه بیرون نروند. صبح یک روز بارانی، کرم خاکی کوچک سرش را از خاک بیرون آورد و به آسمان نگاه کرد...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که در زندگی به حرف و نصیحت های خوب و مفید افرادی چون: والدین و معلمانشان گوش کنند، تا دچار مشکل و دردسر نشوند.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    سلام بازهستم اعلان میخام گوش بدم وپسرم
دسترسی سریع