شب بود و من از حیاط خانه
آرام به آسمان پریدم
از باغ قشنگ آسمان ها
یک دسته گُل ستاره چیدم
برگشتم و شادمان نشستم
در کُنج حیاط خانه تنها
با چند ستاره وصله کردم
آهسته لباس مادرم را....
شب بود و من از حیاط خانه
آرام به آسمان پریدم
از باغ قشنگ آسمان ها
یک دسته گُل ستاره چیدم
برگشتم و شادمان نشستم
در کُنج حیاط خانه تنها
با چند ستاره وصله کردم
آهسته لباس مادرم را
از راه رسید مادر من
یک دفعه لباس تازه را دید
خوشحال شد و لباس خود را
با خنده گرفت و زود پوشید
یک لحظه حیاط کوچک ما
شد مثل یک آسمان دیگر
در پیرهن پُر از ستاره
یک ماه قشنگ بود مادر
آرام به آسمان پریدم
از باغ قشنگ آسمان ها
یک دسته گُل ستاره چیدم
برگشتم و شادمان نشستم
در کُنج حیاط خانه تنها
با چند ستاره وصله کردم
آهسته لباس مادرم را....
شب بود و من از حیاط خانه
آرام به آسمان پریدم
از باغ قشنگ آسمان ها
یک دسته گُل ستاره چیدم
برگشتم و شادمان نشستم
در کُنج حیاط خانه تنها
با چند ستاره وصله کردم
آهسته لباس مادرم را
از راه رسید مادر من
یک دفعه لباس تازه را دید
خوشحال شد و لباس خود را
با خنده گرفت و زود پوشید
یک لحظه حیاط کوچک ما
شد مثل یک آسمان دیگر
در پیرهن پُر از ستاره
یک ماه قشنگ بود مادر
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان