اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
تو کتابا نوشته:
دروغگویی چه زشته!
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
چوپانی بود دروغگو
دروغگو بود و هالو
از گُلِ راستگویی
نبرده بود بویی....
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
تو کتابا نوشته:
دروغگویی چه زشته!
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
چوپانی بود دروغگو
دروغگو بود و هالو
از گُلِ راستگویی
نبرده بود بویی
هر روز این چوپونه
دروغگوی نمونه
نزدیکیای روستا کنار گوسفندها
داد می کشید چه دادی
چه دادی و فریادی:
«آهای آهای گرگه اومد!
گرگه به گلهها زد!
مردم بیاین که دیر شد
چوپون ز غصه پیر شد
بّره رو نوش جون کرد
گوسفند رو نیمه جون کرد!»
مردم با داد و فریاد با سرعتی چنان باد
با همهمه با غوغا، وقتی می رفتن اونجا
نه از گرگه خبر بود، نه از جا پاش اثر بود!
اما یه روز اون گرگه
همون گرگه بزرگه
اومد به گله زد رفت!
خوب اومد و چه بد رفت
چوپونه هر چی داد زد
از ته دل فریاد زد
اهالی اون روستا
بچه ها، مردها، زن ها
فقط به اون خندیدند
انگار صدا نشنیدند
مردم یاری نکردند
با گرگ کاری نکردند
اتل متل توتوله
دیدی حسن کوچوله؟
دروغگویی چه زشته
تو کتابا نوشته:
کسی که راستگو باشه
جاش تو باغ بهشته
بگم حسن کوچوله؟
تو کتابا نوشته:
دروغگویی چه زشته!
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
چوپانی بود دروغگو
دروغگو بود و هالو
از گُلِ راستگویی
نبرده بود بویی....
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
تو کتابا نوشته:
دروغگویی چه زشته!
اتل متل توتوله
بگم حسن کوچوله؟
چوپانی بود دروغگو
دروغگو بود و هالو
از گُلِ راستگویی
نبرده بود بویی
هر روز این چوپونه
دروغگوی نمونه
نزدیکیای روستا کنار گوسفندها
داد می کشید چه دادی
چه دادی و فریادی:
«آهای آهای گرگه اومد!
گرگه به گلهها زد!
مردم بیاین که دیر شد
چوپون ز غصه پیر شد
بّره رو نوش جون کرد
گوسفند رو نیمه جون کرد!»
مردم با داد و فریاد با سرعتی چنان باد
با همهمه با غوغا، وقتی می رفتن اونجا
نه از گرگه خبر بود، نه از جا پاش اثر بود!
اما یه روز اون گرگه
همون گرگه بزرگه
اومد به گله زد رفت!
خوب اومد و چه بد رفت
چوپونه هر چی داد زد
از ته دل فریاد زد
اهالی اون روستا
بچه ها، مردها، زن ها
فقط به اون خندیدند
انگار صدا نشنیدند
مردم یاری نکردند
با گرگ کاری نکردند
اتل متل توتوله
دیدی حسن کوچوله؟
دروغگویی چه زشته
تو کتابا نوشته:
کسی که راستگو باشه
جاش تو باغ بهشته
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان