علی کوچولو یه طوطی داشت
خیلی زیاد دوستش می داشت
طوطی اون با نمک و قشنگ بود
یه مرغ رنگارنگ بود
علی کوچولو برای طوطی قفسی ساخته بود
حیوونی رو تو قفس انداخته بود
یه کاسه آب، یه کاسه دون
گذاشته بود علی کوچولو برای اون....
علی کوچولو یه طوطی داشت
خیلی زیاد دوستش می داشت
طوطی اون با نمک و قشنگ بود
یه مرغ رنگارنگ بود
علی کوچولو برای طوطی قفسی ساخته بود
حیوونی رو تو قفس انداخته بود
یه کاسه آب، یه کاسه دون
گذاشته بود علی کوچولو برای اون
طوطی ولی نه آب می خورد نه دونه
نه حرف می زد تو خونه
ساکت و بی حوصله
با چشمونش داشت گله می کرد، گله
علی کوچولو
اومد و گفت یه روز به او
پرنده قشنگ من
چیزی بخور، حرفی بزن
با حرفای قشنگ خود شادم کن
از غصه آزادم کن
علی کوچولو پرنده رو ناز کرد
پرنده هم لب به سخن باز کرد:
گفت به علی: قفس کجا؟ من کجا؟
دلم می خواد پَر بکشم در هوا
اگر می خوای حرف بزنم، شاد باشم
از این قفس من باید آزاد باشم
علی کوچولو وقتی که این حرف رو شنید
دلش سوخت
معنی آزادی رو از او آموخت
قفل قفس رو وا کرد
پرنده رو رها کرد
خیلی زیاد دوستش می داشت
طوطی اون با نمک و قشنگ بود
یه مرغ رنگارنگ بود
علی کوچولو برای طوطی قفسی ساخته بود
حیوونی رو تو قفس انداخته بود
یه کاسه آب، یه کاسه دون
گذاشته بود علی کوچولو برای اون....
علی کوچولو یه طوطی داشت
خیلی زیاد دوستش می داشت
طوطی اون با نمک و قشنگ بود
یه مرغ رنگارنگ بود
علی کوچولو برای طوطی قفسی ساخته بود
حیوونی رو تو قفس انداخته بود
یه کاسه آب، یه کاسه دون
گذاشته بود علی کوچولو برای اون
طوطی ولی نه آب می خورد نه دونه
نه حرف می زد تو خونه
ساکت و بی حوصله
با چشمونش داشت گله می کرد، گله
علی کوچولو
اومد و گفت یه روز به او
پرنده قشنگ من
چیزی بخور، حرفی بزن
با حرفای قشنگ خود شادم کن
از غصه آزادم کن
علی کوچولو پرنده رو ناز کرد
پرنده هم لب به سخن باز کرد:
گفت به علی: قفس کجا؟ من کجا؟
دلم می خواد پَر بکشم در هوا
اگر می خوای حرف بزنم، شاد باشم
از این قفس من باید آزاد باشم
علی کوچولو وقتی که این حرف رو شنید
دلش سوخت
معنی آزادی رو از او آموخت
قفل قفس رو وا کرد
پرنده رو رها کرد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه