دانه برف کوچولو

  • 1 قطعه
  • 14:21 مدت زمان
  • 272 دریافت شده
در یک روز سرد زمستانی، ابرهای سفید آسمان را پوشانده بودند. «برفک» که روی ابرها نشسته بود با برادرش «برفی» صحبت می کرد. آن ها دوست داشتند که هر چه زودتر همانند خواهر ها و برادرهایشان به زمین سفر کنند....
این داستان کودکان را با موضوع ایثار و فداکاری آشنا می کند.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    خیلیییییی ممنون مریم جون و گلاب جون من خیلی شما رو دوست دارم برف ها را هم دوست دارم هستی از مشهد ♥️
  • کاربر مهمان
    خیلیییییی ممنون مریم جون و گلاب جون من خیلی شما رو دوست دارم برف ها را هم دوست دارم هستی از مشهد ♥️
دسترسی سریع