پیرمردی بود که غُده ای برآمده زیر گلویش درآورده بود. به همین دلیل غذا خوردن برایش سخت شده بود و دیگران هم به خاطر ظاهرش، او را مسخره می کردند؛ او از این موضوع ناراحت بود و آرزوی روزی را داشت که دیگر آن غده را نداشته باشد....
کودکان با شنیدن این داستان، با زبانی ساده و روان به نتیجه زشت طمع کاری و حریص بودن پِی می برند.
*داستان «آرزوی پیرمرد» از قصه های کشور کُره است.
کودکان با شنیدن این داستان، با زبانی ساده و روان به نتیجه زشت طمع کاری و حریص بودن پِی می برند.
*داستان «آرزوی پیرمرد» از قصه های کشور کُره است.
صداها
-
عنوانزمان
-
16:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه