ماه خورشید و گُل و شبنم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
قلب من مثل کبوترها رها
در هوایی آشنا پَر می زند
می رود تا دشت سرشار از عطش
خیمه ها را یک به یک سر می زند...
ماه خورشید و گُل و شبنم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
قلب من مثل کبوترها رها
در هوایی آشنا پَر می زند
می رود تا دشت سرشار از عطش
خیمه ها را یک به یک سر می زند
باز می پیچد صدای تشنگی
در سکوت سرد صحرای صبور
آسمان ای مهربان، آبی رسان
بر گلوی تشنه ی گلهای نور
ای خدا فردا نمی آید چرا
باز امشب کودکان لب تشنه اند
گریه کن ای ابر باران گریه کن
غنچه های بی زبان لب تشنه اند
ماه خورشید و گُل و شبنم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
قلب من مثل کبوترها رها
در هوایی آشنا پَر می زند
می رود تا دشت سرشار از عطش
خیمه ها را یک به یک سر می زند...
ماه خورشید و گُل و شبنم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
قلب من مثل کبوترها رها
در هوایی آشنا پَر می زند
می رود تا دشت سرشار از عطش
خیمه ها را یک به یک سر می زند
باز می پیچد صدای تشنگی
در سکوت سرد صحرای صبور
آسمان ای مهربان، آبی رسان
بر گلوی تشنه ی گلهای نور
ای خدا فردا نمی آید چرا
باز امشب کودکان لب تشنه اند
گریه کن ای ابر باران گریه کن
غنچه های بی زبان لب تشنه اند
ماه خورشید و گُل و شبنم رسید
ماه اشک و شیون و ماتم رسید
تازه شد داغ شقایق های باغ
باز هم از راه ماه غم رسید
کاربر مهمان