حسنی کجاست؟ اون بالاس! روشاخه درختاس
رفته بچینه میوه، آلو و سیب و گیلاس
خدا کنه نیفته، زخمی نشه دست و پاش
باباش می گه: حسن جون! مواظب خودت باش
مادر مهربونش یواش می گه: وای خدا
پسر گلم نیفته، یک دفعه از اون بالا!...
حسنی کجاست؟ اون بالاس! روشاخه درختاس
رفته بچینه میوه، آلو و سیب و گیلاس
خدا کنه نیفته، زخمی نشه دست و پاش
باباش می گه: حسن جون! مواظب خودت باش
مادر مهربونش یواش می گه: وای خدا
پسر گلم نیفته، یک دفعه از اون بالا!
مادربزرگش می گه: بسه دیگه حسن جون
باقی میوه ها رو، بذار برای مهمون
پدربزرگ پیرش، می رسه با یک عصا
داد می زنه: آی حسن! زود بیا پایین بابا!
حسنی با خنده می گه: نترسید، الآن می یام
فقط یه چند تا دیگه، میوه تازه می خوام
چه میوه های خوبی! وای که چقدر زیادن!
درخت سیب و گیلاس، چه میوه هایی دارن!
میوه زیاده اما، حسنی یکی یک دونه اَس
خودش خبر نداره، چقدر عزیز خونه اَس
رفته بچینه میوه، آلو و سیب و گیلاس
خدا کنه نیفته، زخمی نشه دست و پاش
باباش می گه: حسن جون! مواظب خودت باش
مادر مهربونش یواش می گه: وای خدا
پسر گلم نیفته، یک دفعه از اون بالا!...
حسنی کجاست؟ اون بالاس! روشاخه درختاس
رفته بچینه میوه، آلو و سیب و گیلاس
خدا کنه نیفته، زخمی نشه دست و پاش
باباش می گه: حسن جون! مواظب خودت باش
مادر مهربونش یواش می گه: وای خدا
پسر گلم نیفته، یک دفعه از اون بالا!
مادربزرگش می گه: بسه دیگه حسن جون
باقی میوه ها رو، بذار برای مهمون
پدربزرگ پیرش، می رسه با یک عصا
داد می زنه: آی حسن! زود بیا پایین بابا!
حسنی با خنده می گه: نترسید، الآن می یام
فقط یه چند تا دیگه، میوه تازه می خوام
چه میوه های خوبی! وای که چقدر زیادن!
درخت سیب و گیلاس، چه میوه هایی دارن!
میوه زیاده اما، حسنی یکی یک دونه اَس
خودش خبر نداره، چقدر عزیز خونه اَس
کاربر مهمان