بیلی به همراه پیرمرد کوچک سوار بر قو، با نقشه ای که برای از بین بردن هیولا کشیده بودند، پرواز می کردند که در این هنگام درست زیر پاهایشان دود سرخ و نارنجی از بینی هیولا بیرون آمد. بیلی هر چه قدر به هیولا نزدیک تر می شد...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که به دنیای اطرافشان با دقت بیشتری نگاه کنند چرا که دراین دقت به نکاتی دست خواهند یافت که شاید دیگران به آن نرسیده باشند.
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که به دنیای اطرافشان با دقت بیشتری نگاه کنند چرا که دراین دقت به نکاتی دست خواهند یافت که شاید دیگران به آن نرسیده باشند.
صداها
-
عنوانزمان
-
13:39
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان