باغ لب را با تبسم آشنا کن
باغ جان را چون بهاری با صفا کن
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین گردد از او زندگانی
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گل روی لب ها می نشانم
خنده کن خنده با غم می ستیزد
چون بخندی غصه از دل می گریزد
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گلها بر دلها می نشانم
باغ لب را با تبسم آشنا کن
باغ جان را چون بهاری با صفا کن
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین گردد از او زندگانی
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گل روی لب ها می نشانم
ترانه «دوستی» به خوانندگی گروه کر.
باغ جان را چون بهاری با صفا کن
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین گردد از او زندگانی
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گل روی لب ها می نشانم
خنده کن خنده با غم می ستیزد
چون بخندی غصه از دل می گریزد
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گلها بر دلها می نشانم
باغ لب را با تبسم آشنا کن
باغ جان را چون بهاری با صفا کن
خنده ریزد در دل ما شادمانی
شاد و شیرین گردد از او زندگانی
خنده گوید من بهاری بی خزانم
باغی از گل روی لب ها می نشانم
ترانه «دوستی» به خوانندگی گروه کر.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه