روزی کنار رود
در بین چند سنگ
سنگی نشسته بود
زیبا و رنگ رنگ
تا دست من به آن
سنگ قشنگ خورد
پاهای کوچکی
آن را کشید و برد
دیدم که تکه سنگ
با آن دو دست و پا
آهسته می خزید
خاموش و بی صدا
با زحمت و زیاد
یک بچه لاکپشت
روزی کنار رود
در بین چند سنگ
سنگی نشسته بود
زیبا و رنگ رنگ
تا دست من به آن
سنگ قشنگ خورد
پاهای کوچکی
آن را کشید و برد
دیدم که تکه سنگ
با آن دو دست و پا
آهسته می خزید
خاموش و بی صدا
با زحمت و زیاد
یک بچه لاکپشت
می رفت و می کشید
آن سنگ را به پشت
روزی کنار رود...
ترانه «لاکپشت» به خوانندگی علی مشهدی هاشمی.
در بین چند سنگ
سنگی نشسته بود
زیبا و رنگ رنگ
تا دست من به آن
سنگ قشنگ خورد
پاهای کوچکی
آن را کشید و برد
دیدم که تکه سنگ
با آن دو دست و پا
آهسته می خزید
خاموش و بی صدا
با زحمت و زیاد
یک بچه لاکپشت
روزی کنار رود
در بین چند سنگ
سنگی نشسته بود
زیبا و رنگ رنگ
تا دست من به آن
سنگ قشنگ خورد
پاهای کوچکی
آن را کشید و برد
دیدم که تکه سنگ
با آن دو دست و پا
آهسته می خزید
خاموش و بی صدا
با زحمت و زیاد
یک بچه لاکپشت
می رفت و می کشید
آن سنگ را به پشت
روزی کنار رود...
ترانه «لاکپشت» به خوانندگی علی مشهدی هاشمی.
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان