پیرمرد و ببر

  • 1 قطعه
  • 18:20 مدت زمان
  • 365 دریافت شده
یه هیزم شکن پیر بود که با زنش تو یه کلبه محقرانه به سختی زندگی می کردند. روز ها پیرمرد می رفت تو جنگل هیزم جمع می کرد و پیرزن به کارهای توی خونه می رسید .
اما با گذر زمان روز به روز پیرمرد پیرتر و ناتوان تر شد و دیگه نمی توانست هیزم به اندازه کافی جمع کند که حتی شکمشان راهم سیر کند. از قضا یک روز ببری از میان جنگل به پیرمرد حمله کرد وپیرمرد رو زیر چنگال خودش گرفت.

داستان" پیرمرد و ببر" در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    سلام خسته نباشد ممنونم از شما بابت قصه های زیبا من خیلی خیلی شما را دوست دارم ارع عزیزم ارع عشقم من دیگه اخ بوس به شما بله عزیز بله عشق خیلی دوست دارم بوس به شما عزیز دلم من شما را دوست دارم بله بله اره ارع ارع بوس بوس به شماااااا دوست دارم 💋💋💋❤❤❤❤✋✋✋👍✌👎👆✊👆✌💘✌☝✌
  • کاربر مهمان
    سلام خوبید خیلی عالی بود آخر کار از بچه ها چیستان پرسیده شود
  • کاربر مهمان
    تانیا آذری پور هستید کلاس خانم عباسیان من مهدیس سادات میرسعیدی هستم
  • کاربر مهمان
    سلام خیلی داستان قشنگ و جالبی بود ممنونم💟 خواهرم عاشق داستان هاتونه😊 باز هم ممنون y,s,h
  • کاربر مهمان
    🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂
  • کاربر مهمان
    💋💋💋💋💋💋💋💋❤❤❤❤❤❤❤
  • کاربر مهمان
    آبی
  • کاربر مهمان
    آلیبود
  • کاربر مهمان
    سلام من آلیبود،🚛🚛🚛🚛🚛👍👍👍👍👍👍🚛🚛🚛🤠🤠
  • کاربر مهمان
    عالیه ممنون ی س.ح
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    توی اولین چیستان ببر و پیرمرد چی گفت؟
  • کاربر مهمان
    سلام این قصه خیلی خوبه
  • کاربر مهمان
    خیلی خوب بود.🐺🐺🐺
  • کاربر مهمان
    عالیه خیلی ممنون
  • کاربر مهمان
    عالی.🐆🐆🐆🐯🐯🐯
  • کاربر مهمان
    لطفا قصه های چند فصلی و جدید بگزارید
  • کاربر مهمان
    سیلام یگانه هستم عالی بود ژیگرا 💦💜
  • کاربر مهمان
    🏳️‍🌈👣😂❤️😍🌟❄️☃️⛄🌊⚡⛱️☔☂️☁️🌗🌖🌗🌘🌙🌚🌛🌜🌕
  • کاربر مهمان
    باران
دسترسی سریع